Tuesday, August 21, 2007

ابدیت


شبی دیگر میگذرد.

وقتی در میان راه باشی

چقدر مهم است که چند شب از عمرت گذشته

و چند شب به پایان عمر مانده است!

شاید،

شاید اینجا مهم من باشم،

شاید.

واضح ترین صدایی که میاید

صدای ضربات روی دکمه است

دکمه هایی سیاه

با حروف سفید و له شده

که نزدیک ترین و معصوم ترین است برای عقده گشایی

که زیر سنگینی ضربات فقط میگوید:

« تق ».

آرام میگوید

تا روی اعصابم نباشد.

ولی

با وجود تمام آنچه که پیشآمد بد می نامیم

و آنچه من امشب خواهم گفت « کابوس »

سفیدم،

خسته نمی شوم و سفید می مانم

مثل همیشه.

و امیدوار

به تمام آن چیزهایی که:

صفت « ابدی » را کنارش گذاشتیم.

چه خوب

که سفیدی هست.

1 comment:

Anonymous said...

kheili khosham oomad. gooya ofogh haye roshan az door miresand, harchand ke dir bashad, ama , mi ayanad.