Monday, October 29, 2007

گرماي پاييزي



در كوچه هاي از ابتدا آشنا

بعد از ترافيك پر ابهت

ميان سكوت و تاريكي محض

كنار درختان سبك شده

روي برگهاي خوش صدا

با چشمان و حواسي كه

مات نوشته هاي ريز و براق است

زمان اتمام رنگارنگي و

رسيدن به اوج هماهنگي است.

ندايي ميگوييد

دل شكرك خواهد زد

نگاه شيطنت ميكند

نفس عميق ميشود،

و نجوايي آرام ميخواهد

امشب هر شب باشد.


1 comment:

Unknown said...

اين ديگه چه عكسيه ؟